سخنی با دوستان دیرین
اسد الله کشتمند اسد الله کشتمند

درین اواخربه ویژه بعد ازبرگزاری کنفرانس اروپائی نهضت فراگیردموکراسی وترقی افغانستان شماری ازدوستان هموطن درسایتهای انترنتی مختلف با توجه وتأکید و برخیها با هیجانات وحتی بگونه شک برانگیز، نسبت به مسائل مربوط به نهضت ما برخورد کرده اند. این امر از یکسو باعث دلگرمی ما می گردد واز سوی دیگرباعث تشویش. دلگرمی بخاطر اینکه احساس می کنیم نهضت ما امروز به یکی از فاکتور های عمده درعرصه سیاست در میان روشنفکران کشور مبدل شده است که نمی توان از آن چشم پوشی کرد وتشویش ازین جهت که مبادا چسپیدن به جان سازمان ما تا این حد واستفاده از شیوه هایی  نه چندان شفاف، موجب پشت سر گذاشتن مرزهای علاقمندی به مسائل داغ روز گردد. اگرما یکه وتنها  درمیدان سیاست برون مرزی وجود میداشتیم، اسباب این توجهات وعلاقه مندی ها وهیجانات را درک میکردیم، ولی چنین نیست.                                    

مسلماً روی سخن من دراین جا با کسانی نیست که لجن پراگنی می کنند. من با آنها کاری ندارم. منظورم کسانی است که از افقهای نه چندان دور از مواضع دیروزی مشترک ما وبا ظاهرآراسته "با اندیشه های نوین" وارد این عرصه شده اند.

بدون اینکه مداخله ای درکاراین دوستان باشد، تاآنجائی که به نهضت فراگیر دموکراسی وترقی افغانستان مربوط میشود، فعالیتهای تبلیغی آنان را مورد باز نگری قرار میدهم. من یقین دارم که این دوستان بعنوان افراد معتقد به دموکراسی وعلنیت از انتقادات دوستانه من نخواهند رنجید.

در وحله اول وسائل وشیوه هائی را که این دوستان در ارزیابی ها وبخصوص در نتیجه گیری های خود درمورد سازمان ما بکارمی برند ظاهراً دموکراتیک وحتی دلسوزانه به نظر میآید وبصورت مجرد قابل ایراد نیست، ولی متأسفانه این ظاهر قضیه است و با تعمق بیشتر میتوان به عیب آنها پی برد.

بکار گیری این چنین وسائل وشیوه ها درمورد سرنوشت دیگران وازجمله درباره سازمانی که من نیزعضویت آن را دارم یعنی «نهضت فراگیردموکراسی وترقی افغانستان» به نظر من لازم به توجه جدی است. بخشی ازموارد و شیوه های کاراین دوستان را که  کم لطفی درحق سازمان خود میدانیم، توضیح میدهم . مهمترین این موارد را از نظر می گذرانیم:

1- درباره موضعگیری های بی موقع:

در تجربه چند سال اخیردیده شده است که عده ای از دوستان ورفقا که در جلسات ما حضور دارند ودر مواردی با مسائل مطروحه ویا فضای جلسه ویا درهرصورت نظر مخالف با جمع دارند، کاملاً آزاد نظریات خود را مبنی بر مخالفت در جلسات متذکره ابراز کرده اند که این امر نه تنها طبیعی است، بلکه به نظر من باعث ایجاد تحرکات ضرورانسانی وپالایش فضای جلسه هم میگردد. اگر نظریات مطروحه ازجانب این رفقا مورد قبول قرار گیرد، مسلماً در عمل تطبیق خواهد شد ولی اگر مورد قبول قرار نگیرد مسأ له را یا باید ختم شده پنداشت ویا اینکه بحث به شیوه دموکراتیک را پیرامون آن ادامه داد، بدون اینکه به تصمیم اتخاذ شده جمعی بی احترامی، بی مبالاتی وکم توجهی صورت بگیرد ویا برای گرم نگه داشتن معرکه به تهمت زنی ویا خارج شدن از حدود نازک رعایت رفیقانه توسل جسته شود. من معتقدم که هر آنچه رابرای گفتن داریم باید در جلسات خود بگوئیم ودرصورتیکه حرف و استدلال ما نتواند به نیروی مجاب کننده مبدل شود بهتراست بیندیشیم که شاید استدلال ما کامل ودرست نیست و پافشاری مجدد و وارد شدن ازراه های دیگرغیردوستانه، تهمت زنیها و اعتراضات بی پایه نوعی بی احترامی به جمع رفقایی تلقی خواهد شد که راه طولانی و دشواری را باهم پیموده اند و ما اخلاقاً موظف به احترام به آن هستیم. این مسأله را من صرفاً از دریچه اتیک انقلابی می بینم ونه تعبدی.

علاوه برموضع گیری های این رفقا ودوستان، کسان دیگری هم هستند که بدون اطلاع از متن وفضای جلسات ما، با استفاده ازحواشی و شنیدگیها، برای اظهار وجود مطبوعاتی بهانه می یابند وسر وصدا راه می اندازند. بسا دیده شده که این افراد از آسمان وریسمان گز می کنند وبا ظاهری دوستانه  پیهم به ما نصیحت و وصیت حواله می کنند.

2- درباره نظر سنجی ها:

یکی ازعرصه های جنجال برانگیز نظر سنجی ها است که با استفاده از آن، عده ای تلاش می کنند تا در باره سرنوشت وآینده رفقای ما در نهضت ودرباره موجودیت بخش اروپائی نهضت خواست خود را به نحوی تحمیل نمایند (ویا شاید هم برای نشان دادن اینکه کار خیرو مبتکرانه ای را انحام میدهند)، درحالیکه چنین اقدامات چیزی جزتلاشی از قبل عقیم وبیهوده  ومداخله صریح وروشن در امور داخلی یک سازمان سیاسی نیست.

به این دوستان باید یاد آورشد که معمولاً نظر پرسی های واقعی وقابل اعتبار قبل از انجام یک حادثه سیاسی مثلاً انتخابات ویا انتظار برای براه اندازی اقداماتی مشخص، جهت سنجش میلان عمومی وتا حدودی هم تاثیر گذاری برجریان حادثه، ازسوی سازمانها و گروه های شناخته شده قانونی و نه افراد جداگانه میتواند انجام بگیرد. ولی دوستان ما معمولاًنظر پرسی های شان را صرفنظر از اینکه تا کنون بطور صریح وروشن غیر ضروری وبیجا وبی مورد بوده است، با تأخیر وبعد از سپری شدن مسأله مورد نظر انجام میدهند. معلوم نیست که دراین صورت چه انتظاری را میتوان ازین باصطلاح نظر پرسی ها داشت؟

چنین به نظر میرسد که شاید هم دلسوزی، انگیزه عده ای در این زمینه باشد. ولی دلسوزی رامیتوان  باشفافیت و دقت بیشترواز راه درست ترابرازداشت تا واقعاً به مثابه دلسوزی ارزیابی گردد.

قابل یاد آوری می دانم که اگردوستان واقعاً به نهضت ما ،علاقه دارند ومیخواهند برسرنوشت آن تاثیر داشته باشندراه درست اینست که به آن بپیوندند تا در مسیر پروسه رشد وقوام آن شریک راه ودر نتیجه صاحب صلاحیت در جهت تاثیر گذاری برآن گردند.راه بهتر از این در زمینه تاثیر گذاری برسرنوشت نهضت وجود ندارد.

درغیرآن بطور طبیعی این تصور بمیان خواهد آمد که هدف مداخله است نه دلسوزی.

به نظر من در شرایطی که دوستان ما این نظر پرسی هارا انجام میدهند، این عمل شان نشانه ای از ساده انگاری مسائل بغرنج و تطبیق یک اصل دموکراتیک است نه در محل خودش بلکه به خطا:با این توضیح که:

اولاًدر وضعی که روشنفکران افغانستان قراردارند،اکثریت مراجعه کنندگان به سایتها کسانی هستند که به نحوی با گردانندگان سایتها هم نظر هستند و درنتیجه نظر پرسی ها به معنی تکرار موضع گیری خودی در بین خود وعلاقه مندان است. در چنین وضعی نتیجه نظر پرسی از قبل روشن است ونیازی به این "بازی دموکراتیک" نیست. اینگونه باصطلاح نظر سنجیها نه نشانه ای از نظر عمومی را در خود دارد ونه نشانی از دموکراسی را، زیرا در یک نظرپرسی واقعی ویا لا اقل کمی منصفانه (اگر موضوعی عمومی ومربوط به همگان مطرح باشد) کتگوری های مختلف اجتماعی ازلحاظ سنی، شغلی، فرهنگی ودر بسا موارد مشخص معیار های دیگری مانند وابستگی اتنیکی ، مذهبی ، منطقوی وغیره متناسب به سوال مطروحه وموضوع مورد بحث، معیار قرار میگیرند یعنی اینکه نظر پرسی در میان کتله های مشخص انجام میشود تا بتوان ازنظر عمومی نمایندگی کرد ودر غیر آن نمیتواند نظر پرسی باشد. درشرایط مهاجرت تا کنون بطور قطع توان برگزاری چنین کارزاری وجود نداشته است. در نتیجه اینچنین نظر پرسی ها درمقایسه با نظر پرسی های واقعی بسیارغیرجدی ونا متناسب ومشکوک به نظرمیآید. دربهترین حالت اینگونه نظرسنجی تشویق یک گروه خاص به تائید از حرفی است که بعنوان سوال مطرح میگردد ودرحالات دیگرچیزی جزیک تلاش ناکام سیاسی نمیتواند باشد. زیرا به معنی آن خواهد بود که برگزار کننده نظر سنجی، خود را هم درمقام تصمیم گیرنده وهم جواب دهنده قرار میدهد.

ثانیاً به فرض اینکه حتی اگرنظرپرسی واقعاً قابل قبول ودرمطابقت به معیارهای دموکراتیک راهم این دوستان میتوانستند براه بیاندازند، مطرح ساختن سوالهایی از نوع اینکه چه کسی در کدام مقام رهبری نهضت قرار داشته باشد، رهبری بخش اروپائی نهضت وجود داشته باشد یا نه؟ وغیره، نه  مشروع، نه رهگشا، نه اصولی ونه عاقلانه است، زیرا که چنین سوالها مربوط میشود به سر نوشت یک گروه خاص نه عوام الناس .اگر ضرورت به چنین نظر پرسی ها باشد رهبری نهضت خود آن را قبل از انتخابات انجام خواهد داد و ضرورت نیست که دیگران از برون آن را برایش انجام بدهد.

ازسوی دیگر، نظرپرسی ها بخاطرحل معضلات وروشن ساختن ضمنی راه برای کسانی است که در یک مورد مشخص تا آن زمان تصمیم نگرفته اند نه درباره موضوعی حل شده واختصاصی.

بناً این نوع اقدامات را نباید با نظر پرسی هایی که در دموکراسی ها صورت می پذیرد، یکسان دانست. آن یکی نظر پرسی است واین یکی اعلام موضع خود بوسیله هم نظران خود. آن یکی کمکی است به توضیح دموکرسی وراه دموکراسی را هموار ساختن واین یکی صدمه وارد کردن  به «دموکراسی خود جوش مهاجرت» است.

ثالثاً چنین باصطلاح نظر پرسی ها نه بخاطرتوسعه دموکراسی، بلکه در جهت محدود کردن و بی اعتبارساختن اراده آزاد ودموکراتیک ابراز شده از سوی صد ها وهزاران تن صورت میگیرد و این گمان را بوجود میآورد که تصامیم اتخاذ شده ازسوی یک سازمان مشخص سیاسی در موارد مشخص، مورد پسند برگزار کنندگان چنین نظر پرسیها نیست.

بالاخره به این دوستان باید گفت که برادران عزیز! این کار هیچ ربطی بشما ندارد، چرا بیهوده آب به هاوان می کوبید؟ شما فکر می کنید که صلاح کاردیگران را بهتر از خود آنان میدانید؟

درمورد اینکه رهبری بخش اروپائی نهضت با رهبری نهضت درافغانستان چگونه رابطه ای داشته باشد، ما بحثهای باز وصریحی را انجام داده ایم و فورمولهای دقیقی را بوجود آورده ایم، ولی بنام نظر پرسی درباره اینکه رهبری بخش اروپائی نهضت حذف گردد یا باقی بماند، براه انداخته میشود. به این دوستان باید یاد آورشد که تمام جریان انتخابات وایجاد رهبری بخش اروپائی نهضت درتفاهم با مرکزنهضت در کابل بمثابه مرکز رهبری عمومی نهضت ،صورت گرفته است. بناً سر وصداهای این دوستان باعث ملال خاطر رهبری ما در داخل کشورنیزگردیده است.

حالتی را تصور کنید که مثلاً در ایتالیا ویا فرانسه ویا گشور های دیگر اروپائی افرادی پیدا شوند که نظر سنجی را براه اندازند که آیا مثلاً حزب کمونیست ویا حزب سوسیالیست به فعالیت خود ادامه بدهد ویا منحل گردد.چنین کاری از لحاظ عملی ناممکن نیست ؛بلاخره در هر موردی که دل ما بخواهد میتوانیم نظر پرسی براه اندازیم .ولی اگر چنین کاری از زمره عجایب دنیا درکشور های فوق الذکر صورت بگیرد، تمام ملت علیه آن بپا خواهد خاست ولو اینکه اکثریت آن به این احزاب علاقه ای هم نداشته باشند زیرا این اقدام یک خطر وحشتناک دز برابرتداوم ورشد دموکراسی است. بعوض آرزوی انحلال یک سازمان باید آرزوی قابل قبول تررشد وتوسعه احزاب برپایه دموکراسی را در سر پرورانید.

بجا خواهد بود یاد آوری نمایم که اولاً نظر پرسیها ازسوی سازمانهای وسیعاً شناخته شده بیطرف انجام میگیرد و ثانیاً در کنار نظرپرسی کنترول ازاجرای دقیق آن هم وجود دارد، درغیرآن کافیست با چند نفر به تعداد شمار انگشتان وحتی در درون یک خانواده نیز، نظر پرسی ای را براه انداخت وفیصدی های روشن ودرشت را به رخ مردم کشید. ولی در شرایط عدم وجود کنترول آیا بازهم میتوان برای آن ارزشی قایل شد؟بد نخواهد بود یاد آوری نمایم که، تا جائیکه من بخاطر دارم در همین نظر پرسی های اخیر در کشور فرانسه ،علیرغم مجهز بودن به وسایل پیشرفته انفورماتیک، همه نظر پرسی ها بوسیله تماس تلفونی صورت گرفت تا امکان کنترول وجود داشته باشد.

اجازه میخواهم با یک مثال این مقطع بحث را خاتمه بدهم: اگرکسی خدای ناخواسته  نظر پرسی کند که آیا فلان سایت  مربوط به فلان شخص ویا سازمان مسدود گردد یانه؟ با در نظر داشت وجود وجه افتراق در میان جامعه در مهاجرت افغانی نتیجه از قبل معلوم است . ولی آیا، این میتواند نظرپرسی درست تلقی گردد؟

3- درباره مشوره های دوستان ما:

در قدم نخست میخواهم نظر خود را ابراز بدارم که در عرصه مبارزه اجتماعی وسیاسی دادن مشوره در صورت لزوم و وجود فضای ضروری برای ارائه آن یکی از موارد بسیار مشخص حسن نیت و همیاری انسانی است.اما اگرمشوره با تحمیل صورت گیرد دربهترین حالت میتواند یک برخورد پاترنالیستی درعرصه مناسبات برابر باشد که ناخوشایند است. موارد زیادی وجود دارد که دوستان بما مشوره هایی میدهند که نه خواهان آن بوده ایم ونه به آن ضرورت داریم. مثلاً اینکه در مقامات رهبری خود چه کسانی را انتخاب کنیم، رفقای ما چگونه کارنمایند، چه زمانی به وطن برگردند، رهبری داخل کشور ما با بخش اروپائی سازمانهای خود چه برخوردی داشته باشد وغیره وغیره.

4- درباره احکام صادره دوستان ما:

دربسا موارد عده ای از افراد درباره سازمان ما وفعالیتهای ما، برای خود ،حکم صادرمی کنند که این را طبیعی ترین حق آنان میدانیم.فقط تا همین جا! ولی اگر این حکم صادر کردنها موجب تحقیر ما گردد، دیگر نمی تواند قابل قبول باشد.بطور مثال  مینویسند:«رهبران نهضت فراگیر شهامت را از...بیاموزند».به بینید که چه بی انصافی بزرگی در این قضاوت وحکم صادر کردن  وجود دارد:

اولاًدر طول چهل سال گذشته در عمل دیده شده است که با شهامت ترین افراد جامعه ما همین گروه عظیم سر به کف ترقی خاوهان انقلابی بوده است. وقتی بخشی از آنان فراخوانده میشوند که شهامت را مثلاًاز «نواز شریف» که همه ما اورا خوب می شناسیم ،یباموزند، جداً راهی به خطا  وقضاوتی عجولانه وبدون دور اندیشی در پیش گرفته شده است.زیرا گذشته از این که این راه درست شهامت آموختن برای هیچ کسی نیست،خود نواز شریف دراقدام رفتن به پاکستان هیچ گونه شهامتی از خود نشان نداده است واین خواست ودستور واقدام جای دیگری بوده است که نواز شریف وبینظیر بوتو را روانه پاکستان ساخت.

اگرکسانی نواز شریف  وبی نظیر بوتو وگلثوم شریف را مرجع آموزش شهامت میدانند این حق محفوظ ومربوط به خودآنها است ولی ازینکه رهبران بخش اروپائی نهضت فراگیر را دعوت می کنند از آنان شهامت را بیاموزند، با این کار توهین بزرگی رابه جمع قابل ملاحظه ای از رقفا روا میدارند.

در تمام این ماجراها من برخورد دوستان را توهین آمیز نسبت به جمع ما میدانم. این جمع، جمع ساده میکانیکی نیست: در این جمع رهبران ومسئولینی  که دیروزمنتقدین امروزی هم برای آنها احترام زیاد قائل بوده اند قرار دارند، درین جمع مانند سائر  سازمانها چپ ومترقی روشنفکران نخبه افغانستان گرد هم آمده اند.

منافع واقعی جنبش چپ ودادخواهانه وطن در این امر نهفته خواهد بودکه درزمینه این نوع برخورد ها تجدید نظرواقعی صورت بگیرد.

 

 

 


November 19th, 2007


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات